زندگینامه ابوعلی سینا ابوعلی سینا, پزشک, فیلسوف, اندیشمند و نویسنده صاحب نام افغانستان است که از شهرتی جهانی برخوردار است و بسیاری از آثار او به ویژه در زمینه پزشکی برای قرن های متمادی در دانشگاه های اروپایی تدریس می شد در زیر به زندگی او پرداخته شده است

حسین بن عبدالله بن سینا متولد یک شهریور ۳۵۹ ه.ش (370 ه.ق) در بخارا ، متوفی ۲ تیر ۴۱۶ (اول رمضان ۴۲۸ه.ق) در همدان .

ملقب به شیخ الرئیس، ابوعلی سینا، پور سینا

علل شهرت

از بزرگ ترین اندیشمندان و دانشمندان پزشکی، فیلسوف و نویسنده دانشنامه علمی- فلسفی« شفا»، مشهورترین دانشمند تاریخ افغانستان، شاعر، کارشناس علم موسیقی

دوران کودکی ابن سینا

ابوعلی سینا از کودکی انسانی بسیار باهوش بود. تا جایی که داستان هایی عجیب از زندگی وی بیان شده است. مثلا گفته شده که وقتی وی طفلی شیرخواره بود، مادرش در هنگام نماز، او را زیر غربالی گذاشت تا از آسیب پرندگان و دیگر جانوران در امان باشد. اما پس از آن، یکی از جواهرات باارزش مادر گم شد و دیگر یافت نشد. مادر هربار که به یاد آن قطعه طلا می افتاد آه می کشید و زمانی که ابن سینا کمی بزرگ شده بود، پیش روی کودک خود آه کشید. کودک وقتی دلیل حسرت مادر را فهمید، گفت:« مادر! من یادم است که یک کلاغ آن طلا را برداشت. اما نمی دانم چرا در آن روز، آسمان تکه تکه بود!!» هرچند که این داستان واقعی به نظر نمی رسد. اما نشان می دهد که مردم تا چه حد از استعداد بالای ابن سینا شگفت زده بودند.

زندگینامه ابن سینا

پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم .نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان می بردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنان که آموزگارانم از دانسته های من شگفتی می نمودند.

در آن هنگام مردی به نام ابو عبدالله به بخارا آمد او از دانش های روزگار خود چیزهایی می دانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم وقتی که ناتل به خانه ما آمد من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد فقه می آموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان آن زمان بود تخصصی داشتم.

ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی می گفت می گماشتم و در ذهنم به بررسی آن می پرداختم و آن را روشن تر و بهتر از آنچه استادم بود فرامی گرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم.

چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمی رفت در کوتاه ترین زمان در این رشته موفقیت های بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان می کردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.

بعد از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمی فهمیدم و غرض مؤلف را از آن سخنان درنمی یافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنان که مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقت آن پی نبرده بودم. چهره مقصود در حجاب ابهام بود و من از خویشتن ناامید می شدم و می گفتم مرا در این دانش راهی نیست... یک روز عصر از بازار کتابفروشان می گذشتم کتابفروش دوره گردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار می گشت به من الحاح کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابو نصر فارابی، هنگامی که به در خانه رسیدم بی درنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از بر داشتم پی بردم و دشواری های آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاس خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود. صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این موقع سال ۳۸۷ بود و تازه ۱۷ سالگی را پشت سر نهاده بودم.

وقتی من وارد سال ۱۸ زندگی خود می شدم نوح پسر منصور سخت بیمار شد، اطباء از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند. من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که اغلب مردم حتی نام آنها را نمی دانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم.

چندی پس از این ایام پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد فرمانروای آنجا قربت پیدا کردم و به تالیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم پیش از آن در بخارا نیز کتاب هایی نوشته بودم. در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم مدتی همچون آواره ای در شهرها می گشتم تا به گرگان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم. ابو عبید جوزجانی در گرگان به نزدم آمد.

علت مرگ ابن سینا

ابن سینا تخصص فراوانی در درمان بیماری«قولنج» داشت. اما در سال 428 ه. در سفری که به همراه علاء الدوله به همدان داشت، به همین بیماری دچار شد و از دنیا رفت.

کتب ابن سینا

بیش از 130 کتاب از آثار ابن سینا بر جای مانده است.. همچنین بیش تر از 100 کتاب را به او نسبت می دهند. بیشتر این کتاب ها به زبان عربی نوشته شده است و حدود 20 کتاب وی نیز به زبان پارسی است. از مشهورترین کتاب های او می توان به اثر 18 جلدی«شفا»، القانون فی الطب در 18 جلد، مجموعه 10 جلدی « لسان العرب فی اللغه» و « الانصاف» در 20 جلد اشاره نمود.

مشهورترین موضوعات کتاب های ابوعلی سینا عبارتند از فلسفه(شفا، الاشارات والتنبیهات، نجات، حی بن یقظان) کتب پزشکی(قانون، دفع المضار الکلیه عن الابدان الانسانیه، سیاسهٔ البدن وفضائل الشراب، الفصد، الادویهٔ القلبیه، قولنج، تشریح الاعضا، الاغذیه والادویه) علوم طبیعی(الاجرام العلویهٔ واسباب البرق والرعد، النبات والحیوان، فضا، ابطال احکام النجوم)کتاب های علم موسیقی(جوامع علم موسیقی، دانشنامه علایی، لواحق، اقسام العلوم، نجات، المدخل الی صناعهٔ الموسیقی) ریاضیات(اقلیدس، علم هیات، جامع البدایع، المجسطی، الارتماطیقی، زاویه)

از شهرت و تاثیر ابن سینا ...

معروف تارین شاگردان ابن سینا عبارت اند از: «ابوعبیدالله عبدالواحد بن محمد جوزجانی» ریاضیدان که پس از مرگ پورسینا به گردآوری و تألیف آثار او پرداخت. ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی، شیخ علی نسائی خراسانی و ابومنصور حسین بن طاهر بن زیله اصفهانی نیز از دیگر شاگردان ابوعلی سینا هستند. اما مشهورترین شاگرد وی ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان است که اهل آذربایجان بود و کتاب »المباحث» ابن سینا جواب سؤالات اوست. کتاب«قانون» وی به عنوان بهترین منبع درسی برای پزشکان، تا قرن 18 در دانشگاه های معتبر دنیا تدریس می شد و پس از انجیل، بیش از سایر کتاب ها چاپ می شد. همچنین اول شهریورماه هر سال و همزمان با زادروز پورسینا، در ایران با عنوان روز پزشک شناخته می شود. علاوه بر این، در سال ۲۰۰۵ میلادی دکتر «یاشار بیلگین» کانونی عام المنفعه به نام«آویسنا پرایز» در شهر فرانکفورت آلمان تاسیس کرد تا همه ساله به انتخاب هیات داوران «جایزه ابن سینا» را به افراد یا سازمان هایی که در راه تفاهم فرهنگی ملت ها کوشا بوده اند اعطاء کند. مبلغ این جایزه حدودا یکصد هزار یورو است. در اسکناس های کشور تاجیکستان نیز تصویر ابن سینا قرار داده شده است.

نظر برخی از بزرگان درمورد ابن سینا

آیت الله خمینی در شرح حدیثی از امام محمد باقر، از ابوعلی سینا به عنوان رئیس فلاسفهٔ اسلام یاد می کنند. و نیز در کتاب «چهل حدیث» خود در شرح حدیثی ار امام جعفر صادق که ایشان هم از امیر مومنان علی (ع) نقل کرده اند، از ابوعلی سینا به عنوان امام فن و فیلسوف بزرگ اسلام نام برده اند. نظر آیت الله شهید مرتضی مطهری دریاره ابن سینا: استاد مطهری در کتاب «ولادها و ولایت ها» از شیخ الرئیس ابو علی سینا به عنوان اعجوبه دهر نام می برد. و در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» می نویسد: «ابو علی حسین ابن عبدالله ابن سینا، اعجوبه دهر و نادره روزگار، شناختنش یک عمر و شناساندنش کتابی بسیار قطور می خواهد.» از عمر خیام نیشابوری پرسیدند: «درباره اعتراض ابوالبرکات به سخنان شیخ بوعلی چه می گویی؟» گفت: «ابوالبرکات قدرت فهم سخنان شیخ را ندارد. پس چه اعتراضی می تواند به شیخ بکند و به نتایج افکار او چه ایرادی می توند بگیرد.» پس از قرن پنجم هر کس می خواست فلسفه بخواند، مجبور بود کتاب های فارابی و ابن رشد و مخصوصا بوعلی سینا را بخواند.

۰ نظر