سه شعر هاشور
▪ سه شعر کوتاه از لیلا طیبی (صحرا) (۱) شبی ابریست... از میهمانیی ماه دست خالی بر میگردم! (۲) در گلدان، بذرِ کتاب کاشتم، غنچه دادهست! (۳) روحِ سرگردانم، در این حوالی پرسه میزند. منتظرم،،، پیدایم کند! #لیلا_طیبی (صحرا)...
▪ سه شعر کوتاه از لیلا طیبی (صحرا) (۱) شبی ابریست... از میهمانیی ماه دست خالی بر میگردم! (۲) در گلدان، بذرِ کتاب کاشتم، غنچه دادهست! (۳) روحِ سرگردانم، در این حوالی پرسه میزند. منتظرم،،، پیدایم کند! #لیلا_طیبی (صحرا)...
▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی (۱) با،،، لالههای سرخ، [محصورِ سیمخاردار] پیامیست! *** --تو، هم میشنوی؟! (۲) سَرِ کوچه، آذین بستهاند. *** دریغ از: شهید! (۳) روسریات را محکم گره بزن. ب...
▪ترجمهی شعرهایی از لیلا طیبی (رها) به کردی (۱) آسمان که دلش میگیرد، ابری میشود نمیدانم چرا من، هوای گریه دارم! ◇ ئاسمان کە پەشێو دەبێ، هەور دایدەگرێ نازانم بۆ من، هەستی گریانم هەیە! (۲) فلاکت داشت حالِ کارگرِ سیاه... میان ثروتی بیپایان در معدن الماس! ◇ قەیران...
▪چند شعر کوتاه از رها فلاحی (۱) دنیایم، پر از شعرهای ناگفته است و من تنها! (۲) ساعت دیواری تیک تاک کنان فریاد میزد: وقت طلاست! (۳) به گلی خشکیده سلام کردم و گفتم: تو چقدر زیبایی! #رها_فلاحی #هاشور...
▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی (۱) درخت؛ از ترس ذغال شدن؛ کتاب شد!. (۲) باران،،، به نرمی میبارد بر چتر مولتیمیلیاردر *** اما،،، سیلی ویرانگرست برای مرد کارتن خواب! (۳) تنهایی،،، سربازیست کلافه که اسمش را روی دیوارهی برجک، ...
▪دو شعر کوتاه از لیلا طیبی (رها) (۱) تمام دردهایم را، --به [دریا] سپردم! گمان بردم؛ گوشی شنوا دارد وُ محرم اسرار است. غافل که معشوقهای دارد؛ به نام [ساحل]... (۲) گمم، —گوشه کناری! لای ورقهای کتاب و دفترهای تو! بین پیراهنهای چرو...
▪سه شعر هاشور از لیلا طیبی (۱) صدها نامهی عاشقانه را، به فراموشی سپرده بود، --پست چیی لاابالی. __________________ (۲) زخمه میکشد؛ بر تارهای اندوهگین شعر --شاعری به تنهایی! __________________ (۳) لبخندش؛ پُر از غم بود؛ حتا روی سِن تئاتر،،، ...
مجموعه اشعار هاشور ۴۰ #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) (۱۰۸) نبودنت،،، مرگ است وُ خانه بی تو، گوری تاریک... وَ من،،، لاشهای کوکی! ـــــــــــــــــــــــــــــــــ (۱۰۹) دالانی ست تاریک و، سیاه! شبیه مرگ! ♡ هولناکست دوریی تو! ...
■ مجموعه اشعار هاشور ۳۶ #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) (۹۶) شعرهایم، همه بوی نان گرفتهاند! از بس سر سفرهی خالی نشستهایم... ___________________ (۹۷) نهنگم وُ، فرو افتاده به گِل! با تنگنای مشتی "خرافات" در ازدحامِ متعصبان کور! ___________________ (۹۸) اینجا،،، لبریزِ شبست! خو...
■ مجموعه اشعار هاشور ۳۵ #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) #هاشور ۹۳ یک چیز آدم را، بدجور از پا در میآورد... *** --افسردگی! ______________________ #هاشور ۹۴ در پیشگاهِ ماه، با حضورِ ستارههای شاهد؛ به صراحت اعتراف میکنم: --"دوستت دارم" ...